گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد پنجم
سوره ابراهیم علیه السّلام



اشاره
أَ لَم تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعمَتَ اللّهِ کُفراً ... تا بِئسَ » : إبن عباس و قتاده و حسن گفتهاند که اینکه سوره [مکیّه] است جز دو آیه
175 شماره آیات آن بقرائت شامی - 149 -قرآن- 159 - که در باره کشتگان مشرکان در بدر نازل شدهاند. -قرآن- 84 « القَرارُ
پنجاه و پنج آیه و حجازي پنجاه و دو آیه و بصري پنجاه و یک آیه میباشد. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ طلب یاري میکنم بنام
37- خداي یکتاي بسیار بخشاینده مهربان -قرآن- 1
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 1 تا 4
اشاره
37 الر کِتابٌ أَنزَلناهُ إِلَیکَ لِتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذنِ رَبِّهِم إِلی صِ راطِ العَزِیزِ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
الحَمِیدِ [ 1] اللّهِ الَّذِي لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الَأرضِ وَ وَیلٌ لِلکافِرِینَ مِن عَذابٍ شَدِیدٍ [ 2] الَّذِینَ یَستَحِبُّونَ الحَیاةَ الدُّنیا عَلَی
الآخِرَةِ وَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَ یَبغُونَها عِوَجاً أُولئِکَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ [ 3] وَ ما أَرسَلنا مِن رَسُولٍ إِلاّ بِلِسانِ قَومِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُم فَیُضِلُّ
بتیسیره و تسهیله یعنی بسهل و « بِإِذنِ رَبِّهِم » [ 572 [ صفحه 61 - اللّهُ مَن یَشاءُ وَ یَهدِي مَن یَشاءُ وَ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیمُ [ 4] -قرآن- 1
« العَزِیزِ » عذاب و هلاك « وَیلٌ » یعنی طریق و راه و جمع آن صرط و اصل آن سراط با سین مهمله است « صِراطِ » آسان کردن او
یمنعون یعنی « یَصُدُّونَ » یعنی بسبب محبّتشان آنرا ترجیح میدهند « یَستَحِبُّونَ » محمود و پسندیده در افعال « الحَمِیدِ » قادر غالب
یعنی زیغ و میل و عدم استقامت و کجی- عوج بکسر عین در باره « عِوَجاً » یطلبون لها براي آن خواهانند « یَبغُونَها » باز میدارند
-192- 166 -قرآن- 181 - 81 -قرآن- 158 - 21 -قرآن- 73 - دین و مذهب و بفتح عین کجی در باره چوب و غیره. -قرآن- 1
399- 356 -قرآن- 390 - 316 -قرآن- 344 - 260 -قرآن- 303 - 215 -قرآن- 244 - قرآن- 204
تفسیر معانی:
اشاره
-1 الرا [الف- لام- را] معنی حروف مقطعه قبلا تفسیر شده است. کتابی است [اینکه قرآن که جبرئیل آنرا از جانب خداي
تعالی آورده] و بر تو [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] نازل کردهایم براي اینکه غرض است که تو مردم [یعنی جمیع خلایق و
جامعه بشریت را] از تاریکیهاي [گمراهی و نفاق و کفر و شقاق و شک و بدعت] بیرونآوري و بوسیله دعوت و ارشادت بنور
[دین و ایمان و حق و فضیلت و تقوي و یقین و سنّت] باجازه و امر [و تسهیل و تیسیر و لطف و توفیق] پروردگارشان براهی که
منجر بمعرفت خداي غالب قاهر و!!! جمیع فعال و صفات [است] رهبري و ارشاد و هدایت نمائی!!!. 2- [راه او شرعی است
براي بندگانش و طریق مستقیمی!!! کجی و نقصی نیست زیرا آن صراط و راه خداي غالبی است که!!! [ صفحه 62 ] نمیشود و
کامل در استحقاق حمد و محمود در زمین و آسمان است] آن خدائیست که هر چه در آسمانها و در زمین است [از موجودات
عاقل و غیر عاقل ملک و خلق و عبید] و متعلّق باوست و تصرف در آنها فقط براي اوست [و هیچکس را حق چون و چرا در
باره او نیست قُل یا أَیُّهَا النّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیکُم جَمِیعاً الَّذِي لَهُ مُلکُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ] و واي بر کافرانی که [اعتراف
بربوبیّت او و توصیف او باین صفات بکنند و بقرآن و وحی او منکر شوند و نعم الهی را کفران نمایند] و واي و هلاك و
مرگ بر آنها از عذاب سخت [و شکنجه طاقت فرسائی که آلام آن هر آن دو چندان میشود و علی الدوام آنها را در رنج و
3- [اینکه کافران] کسانی هستند که دوستی زندگانی در دنیاي ناپایدار را بر سراي پایدار 406- مشقت دارد]. -قرآن- 289
آخرت برتري و ترجیح داده [در طلب دنیا و شهوات آن] جد و جهد میکنند و آخرت را [باهمال سعی در طلب آن و تحمل
کلفت و مشقّت در مخالفت هواي نفس لئیم و موافقت با شرع قویم] متروك داشتهاند و از پیروي راه خدا اعراض کرده [و یا
مردم را از پیروي راه خدا منع میکنند، و راه کج را طلب مینمایند و از راه مستقیم منحرف شدهاند [و یا آنکه دنیا را از طریق
ناراستی که بمقصود نمیرسد میطلبند] اینکه جماعت [که باین قبایح اعمال موصوفاند] در گمراهی و عدول از طریق حق و
دور از استقامت و صواب میباشند. 4- و ما پیامبري را [در گذشته از زمان] نفرستادیم مگر بلغت زبان قوم خودش [که از آنها
بوده و از بین آنها مبعوث گردیده بود] تا آنکه [شرع خود را و آنچه را مأمور بابلاغ آن بوده است] براي آنان توضیح و بلهجه
خودشان و زبان خودشان روشن سازد و بنابراین گمراهی از طریق سعادت و بهشت و راه یافتن بطریق سعادت و بهشت بسته
بخواست و مشیّت خداست [که هر کس لایق و مستعدّ براي هدایت باشد و بخواهد توفیق میدهد یعنی تفکّر کند و تدبر نماید
[ صفحه 63 ] براه راست هدایت میشود و خداوند او را ثابت قدم میدارد و هر کس اعراض کند و از دعوت حق رو بتابد او را
دچار خذلان میفرماید] و اوست خدائی که مغلوب شدنی نیست و کارهایش بر وفق حکمت است. ارسال رسولان بلغت قوم
خود براي آنستکه قوم را حجّتی بر خداوند نباشد و در اینجا سؤالی پیش میآید که چون پیمبر ما صلّی اللّه علیه و آله مبعوث
بر تمام من فی الارض تا قیامت و پیمبر خاتم است [قُل یا أَیُّهَا النّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیکُم جَمِیعاً] وقتی حجّت بر عرب تمام
شده بود غیر عرب بگویند ما نفهمیدیم اینکه پیمبر چه گفت! و کتابش را نتوانستیم خواند! و چرا بتمام زبانها نازل نشد تا
خطابش بتمام اقوام رسیده باشد!- جواب آنستکه نزول آن بتمام لغات مورد حاجت نیست زیرا ترجمه براي آن کافی است و
اگر بتمام لغات نوشته میشد اسلوبها و الفاظ متعدّد میگشت و تعدّد معانی هم طبعا حاصل میگشت و بالنتیجه منجر بطعن و
تسخر میگشت چنانکه در سایر کتب آسمانی چنین شد و هر امّتی کتابی جداگانه غیر از کتابی که امّت دیگر میخواند در
دست داشت و بالضروره اختلاف لغات در ساختمان کلام و دلالت بر معنی مؤثّر بود بنابراین خداوند تعالی لغت عرب را براي
قرآن برگزید زیرا پیمبر گرامی ما صلّی اللّه علیه و آله هر چند رسالتش براي ثقلین بود ولی چون قومش عرب بودند و باو
اختصاص و قرابت داشتند و تمام ظروف زمان و مکان براي ظهور دین و رسالت او مهیّا و آماده گشته بود و جزیرة العرب
حاضر براي انتشار آئین او شده بود، لغت آنها اولی بود تا در تکذیب او حجّتی براي آنها نباشد زیرا او یکی از آنها بود و در
بین آنان نشو و نما کرده بود و بلغت آنها سخن میگفت و تکلّم میکرد و چون آنها دین او را فهمیدند و تصدیق او را
نمودند و تسلیم او شدند و اسلام آوردند خود آنها داعیان دین گشتند و در مقام ترجمه قرآن و کلمات آنحضرت بر آمدند و
[ 299 [ صفحه 64 - در آفاق عالم منتشر ساختند و بهر زبانی و بهر لغتی نقل آن آسان و مورد استفاده واقع شد. -قرآن- 228
[مضافا بآنکه زبانی حقا بسیطتر و مبسوطتر که جامع تمام معانی باشد بهتر از زبان عرب شاید در روي زمین یافت نشود و اللّه
أعلم].
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 5 تا 8
اشاره
[ صَّبّارٍ شَکُورٍ [ 5
ِ
وَ لَقَد أَرسَلنا مُوسی بِآیاتِنا أَن أَخرِج قَومَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ ذَکِّرهُم بِأَیّامِ اللّهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُل
وَ إِذ قالَ مُوسی لِقَومِهِ اذکُرُوا نِعمَۀَ اللّهِ عَلَیکُم إِذ أَنجاکُم مِن آلِ فِرعَونَ یَسُومُونَکُم سُوءَ العَذابِ وَ یُذَبِّحُونَ أَبناءَکُم وَ یَستَحیُونَ
نِساءَکُم وَ فِی ذلِکُم بَلاءٌ مِن رَبِّکُم عَظِیمٌ [ 6] وَ إِذ تَأَذَّنَ رَبُّکُم لَئِن شَ کَرتُم لَأَزِیدَنَّکُم وَ لَئِن کَفَرتُم إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ [ 7] وَ قالَ
مراد وقایعی است که در « بِأَیّامِ اللّهِ » 641- مُوسی إِن تَکفُرُوا أَنتُم وَ مَن فِی الأَرضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ [ 8] -قرآن- 1
بسیار صبر و « صَ بّارٍ شَ کُورٍ » امّتهاي پیشین واقع گشته و حوادث سختی که شامل نعمتها و نقمتها براي ملّتها ظهور یافته است
« یَستَحیُونَ » اي یبغون لکم یعنی براي شما میطلبیدند و مراد آنکه عذاب سخت بشما میچشانیدند « یسومونکم » بسیار شکر
محمود و « حمید » اي آذن یعنی اعلام کرد و ندا در داد « تَأَذَّنَ » آزمایش و اختبار « بَلاءٌ » یعنی براي ذلت و ننگ زنده میگذاشتند
-5 [ 388 [ صفحه 65 - 358 -قرآن- 376 - 307 -قرآن- 350 - 170 -قرآن- 293 - 21 -قرآن- 153 - قابل ستایش. -قرآن- 1
[همچنانکه ترا یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله فرستادیم تا مردم را از ظلمات جهل و شرك و گمراهی برهانی و بنور اسلام و
علم و هدایت برسانی همانطور هم] بحق سوگند که موسی علیه السّلام را با معجزات [و دلالات خودمان و مؤید بآیات نهگانه]
برسالت فرستادیم [و باو امر کردیم] به اینکه که قوم خودت را [اي موسی] از تاریکیهاي کفر خارج و بنور توحید خالص و
ایمان کامل بخدا رهبري نما و از ظلمات جهل بنور علم و معرفت حق هدایت کن و ایّام خدائیرا بیاد آنها بیاور [یعنی وقایعی
که در ایام و روزگاران پیشین خداوند بر امم گذشته وارد ساخته و عاصیان را بهلاکت رسانید و یا نعمتهائی را که خداوند در
سایر روزگاران به سابقین از مردمان اعطاء و انعام فرمود و چگونه مؤمنان را نجات بخشید و کافران را هلاك نمود و چگونه
از تکذیب کنندگان پیغمبران مانند قوم عاد و ثمود و قوم هود و اخوان لوط انتقام گرفت آنها را متذکّر سازد] زیرا در اینکه
تذکیر و یادآوري آیات و نشانههائی [از وحدانیّت و قدرت و علم و حکمت خداوندي] براي بندگان بسیار بردبار و صبور و
بسیار شکرگزار و شکور میباشد [چه حالت مؤمن از اینکه دو جهت خالی نیست یا در نعمت است و شکر آنرا میگذارد و یا
در محنت است و صبر بجاي میآورد] [و از خصال مؤمنان صبر و شکر است و تکلیف خارج از صبر و شکر نیست]. و در
إنّ امر المؤمن کلّه عجب: لا یقضی اللّه له قضاء إلّا کان خیرا له ان اصابته ضراء صبر فکان خیرا له و إن » : حدیث آمده است
و در اینکه حدیث اشاره است به اینکه که بر مسلمان که تسلیم اراده و مشیّت حقّ و قضاي .« اصابته سرّاء شکر فکان خیرا له
الهی گشته است واجب است که شکیبا و شکر گذار باشد. 6- و بیاد آور زمانی را که [موسی امتثال امر پروردگار خود را
نموده و آنها را یعنی قوم خود را بیاد نعمتهاي الهی آورده و گفت:] بیاد آورید نعمت خداي را که بر شما انعام فرمود هنگامی
[ که شما را از شرّ پیروان فرعون [یعنی قبطیان] نجات بخشید و آنها بدترین شکنجه و عذاب را بشما میچشانیدند [ صفحه 66
و باعمال شاقّه طاقت فرسا شما را میگماشتند پسرانتان را سر میبریدند و زنانتان را [براي بردگی و خدمتگزاري] زنده
میگذاشتند [و در اینکه کارها و صدماتی که بر شما وارد میشد] محنت و یا آزمایشی و اختبار بزرگی از جانب پروردگارتان
بود [بلی نعم و نقم هر دو بلاء و امتحان براي آدمی هستند که آیا شکر میکند یا کفران مینماید [وَ بَلَوناهُم بِالحَسَ ناتِ وَ
7- [و بیاد آور زمانی را که [موسی علیه السّلام 464- 419 -قرآن- 423 - السَّیِّئاتِ] [و نَبلُوکُم بِالشَّرِّ وَ الخَیرِ فِتنَۀً]. -قرآن- 372
ببنی اسرائیل گفت:] یاد آورید وقتی را که پروردگارتان اعلام و اخبار نمود که اگر شما بر [نعمتهاي من] شکرگزار باشید
منهم بر نعمتهاي خودم بر شما افزایم [و نعمت بر نعمت شما اضافه میکنم زیرا شکر از دواعی و اسباب زیادت و مستمرّ بودن
نعمتهاست] و اگر کفران کنید [و انکار نعمتهاي مرا بنمائید و قیام بآنچه بر شما واجب است نکنید] بدانید که عذاب من سخت
است [و کسیکه کفران نعمت مرا کند دچار حرمان و نومیدي خواهد شد [و در حدیث آمده است که: إنّ العبد لیحرم الرزق
بالذنب یصیبه، و مستفاد میشود که فائده شکر فقط عائد خود شکرگزار میشود نه غیر او، بکسیکه شکر کند میدهند و کسیکه
کفران کند و قدر نعمت نداند محروم میگذارند]. 8- و موسی علیه السّلام ببنی اسرائیل گفت: اگر شما کفران نعمتهاي خدا
را که بشما انعام و عنایت فرموده است بکنید و فضل او را منکر شوید شما [اي بنی اسرائیل] و هر کس که در روي زمین است
همگی تماما [بکسی ضرري نمیرسانید و از ملک خدا چیزي کم نمیکنید بلکه بخویشتن زیان میرسانید و خود را از مزید
نعماي حق محروم میسازید و جان خود را در معرض عذاب سخت میگذارید] و بدانید که خداوند بینیاز از شکر شماست و
نیازمند بعمل شما نیست و نعمتهاي خداوندي هم مستغنی از حمد و ستایش و سپاسگزاري شماست و او خود حمید و
مستوجب حمد است [و کثرت نعم و عنایات او مستلزم حمد [ صفحه 67 ] و سپاس است هر چند حامدي او را حمد ننماید]. [و
امّا کفران نعمت الهی جهات متعدّد دارد و از جمله آنکه خدا را بخلقش شباهت دهد یا در حکمش نافرمانی کند یا پیمبري از
پیمبرانش را ردّ نماید یا ولیّی از اولیاء حق را بیازارد و از اطاعت آنها سرپیچی کند اینها همه کفران نعمت محسوباند زیرا
خداوند به اینکه وسایل بر تمام خلق خود منت نهاده و انعام فرموده است]. شکر نعمت نعمتت افزون کند || کس زیان بر
[ شکر گفتن چون کند شکر باشد دفع علّتهاي دل || سود دارد شاکر از سوداي دل [ صفحه 68
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 9 تا 12
اشاره
أَ لَم یَأتِکُم نَبَؤُا الَّذِینَ مِن قَبلِکُم قَومِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِن بَعدِهِم لا یَعلَمُهُم إِلاَّ اللّهُ جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّناتِ فَرَدُّوا
مِّمّا تَدعُونَنا إِلَیهِ مُرِیبٍ [ 9] قالَت رُسُلُهُم أَ فِی اللّهِ شَکٌّ فاطِرِ
ٍ
أَیدِیَهُم فِی أَفواهِهِم وَ قالُوا إِنّا کَفَرنا بِما أُرسِلتُم بِهِ وَ إِنّا لَفِی شَک
السَّماواتِ وَ الَأرضِ یَدعُوکُم لِیَغفِرَ لَکُم مِن ذُنُوبِکُم وَ یُؤَخِّرَکُم إِلی أَجَلٍ مُسَ  می قالُوا إِن أَنتُم إِلاّ بَشَرٌ مِثلُنا تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونا
عَمّا کانَ یَعبُدُ آباؤُنا فَأتُونا بِسُلطانٍ مُبِینٍ [ 10 ] قالَت لَهُم رُسُلُهُم إِن نَحنُ إِلاّ بَشَرٌ مِثلُکُم وَ لکِنَّ اللّهَ یَمُنُّ عَلی مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ وَ
ما کانَ لَنا أَن نَأتِیَکُم بِسُلطانٍ إِلاّ بِإِذنِ اللّهِ وَ عَلَی اللّهِ فَلیَتَوَکَّلِ المُؤمِنُونَ [ 11 ] وَ ما لَنا أَلاّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ وَ قَد هَدانا سُبُلَنا وَ
یعنی از روي خشم و « فَرَدُّوا أَیدِیَهُم فِی أَفواهِهِم » 1021- لَنَصبِرَنَّ عَلی ما آذَیتُمُونا وَ عَلَی اللّهِ فَلیَتَوَکَّلِ المُتَوَکِّلُونَ [ 12 ] -قرآن- 1
بشک افتاده و دچار ریبه و ریب قلق و اضطراب نفس است « مُرِیبٍ » غیظ دستهاي خود را میگزیدند و بدندان میگرفتند
ما نحن « إِن نَحنُ » حجّت قویه آشکارا « بِسُلطانٍ مُبِینٍ » تمنعونا « تَصُدُّونا » ما أنتم شما نیستید « إِن أَنتُم » میعاد مقدّر « أَجَلٍ مُسَ  می »
-235- 208 -قرآن- 221 - 129 -قرآن- 189 - 41 -قرآن- 119 - اي ايّ عذر لنا یعنی ما را چه عذري است. -قرآن- 1 « وَ ما لَنا »
356- 334 -قرآن- 344 - 301 -قرآن- 321 - 271 -قرآن- 280 - قرآن- 259
تفسیر معانی:
اشاره
-9 آیا اخبار ملل و تاریخ اقوام پیشین بشما نرسیده است! آیا حکایت قوم نوح [که چون کفران کرده و شکر نعماي خدایرا
بجاي نیاوردند و بوسیله طوفان هلاك شدند] و قوم عاد [که بسبب باد بهلاکت رسیدند] و قوم ثمود [که بوسیله صیحه و
صاعقه معدوم گشتند] و اقوامی که بعد از آنها آمدند [از قوم ابراهیم و اصحاب مدین و مؤتفکات و غیر آنها که تفصیل
احوال آنها و عدد و کردار آنها و آنچه بر آنها گذشت] جز خدا کسی بآن دانا نیست: پیمبران آنها آمدند و دلایل و احکام
حلال و حرام و معجزات و آیات براي آنها آوردند و آنمردم [بعوض پذیرش و اطاعت] دستهاي خود را بطرف دهانهاي خود
برده و از شدت غیظ انگشتان خود را میگزیدند [ یا دستها را بر دهانها گذاشته و از روي مسخره و استهزاء میخندیدند-
371 [ صفحه - [عَضُّوا عَلَیکُمُ الَأنامِلَ مِنَ الغَیظِ قُل مُوتُوا بِغَیظِکُم] و گفتند ما بآنچه شما براي ما برسالت آوردهاید -قرآن- 300
69 ] کافر و منکر هستیم و ما بآنچه شما ما را بآن دعوت میکنید و میخوانید در شک و تردید میباشیم. - اگر گفته شود با
اینکه بدوا تصریح بکفر خود نمودند چگونه بعد از آن بناي خود را بر شک گذاردند! ممکن است بگوئیم اراده آنها اینکه
بوده است که فی الواقع نسبت بآنچه ما را بآن دعوت میکنید کافریم ولی اگر از اینکه مقام بخواهید ما را تنزل بدهید جدلا
گوئیم لا اقل در شک هستیم آنهم شکی با ریب یعنی با قلق نفسانی از رسالت شما و نمیتوانیم تصدیق شما را از روي باور دل
کرده باشیم و علی اي حال مشکوك خواهیم بود. - در جمله معترضه [لا یَعلَمُهُم إِلَّا اللّهُ] دلیلی است بر اینکه که در اقوام و
ملل گذشته ملّتها و اقوامی بودهاند که آثار آنها بکلّی از بین رفته و تاریخی از آنها ثبت نشده است و جز خداي تعالی کسی از
حال و مآل کار آنها آگاه نیست و بدینجهت گفتهاند که صحابی جلیل إبن مسعود رضی اللّه عنه وقتی اینکه آیه را میخواند
میگفت [کذب النسّابون] یعنی آنهائیکه علم انساب را ادّعا میکنند و از اسلاف بعض اشخاص تا آدم میشمارند دروغ
میگویند و در حدیث آمده است که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله انتساب خود را تا عدنان جایز میشمردند یعنی سلسله نسبی
که براي آنحضرت میشمارند تا عدنان که میرسد باید تأمّل نمود زیرا از آن ببعد تا آدم در فواصل آن ممکن است آبائی
52 اشارة:- کاشفی گوید: شیخ - بودهاند که ضبط نشده است لذا شماره آنها را بیش از عدنان اجازه نفرمودند]. -قرآن- 21
اگر شکر کنید بر نعمت اسلام زیاد کنم آنرا بایمان و اگر شکر » : عبد الرحمن سلمی از أبو علی جرجانی نقل میکند که گفت
کنید بر ایمان فزون گردانم باحسان و اگر بر آن شکر گوئید زیاده سازم آنرا بمعرفت و اگر بر آن شاکر باشید برسانم بمقام
و از «. وصلت و اگر آنرا [ صفحه 70 ] شکر گوئید بالا برم بدرجه قربت و بشکران نعمت در آرم بخلوتگاه انس و مشاهده
اگر » : اینکه کلام حقایق اعلام معلوم میشود که شکر مرقات و معراج تصاعد بر درجات است. ایضا:- در تأویلات نجمیه است
شکر توفیق بجاي آورید افزون کنم شما را در تقرّب بخودم و اگر شکر تقرّب مرا بجاي آورید افزون کنم تقرّب خودم را بشما
و اگر شکر تقرّب مرا بخودتان بگذارید افزون کنم شما را در محبّت و اگر شکر محبّت را بجاي آورید افزون کنم محبّت
خودم را بشما و اگر شکر محبّت مرا بگذارید افزون کنم شما را در جذبه بسوي خودم و اگر شکر جذبه را بگذارید افزون
کنم شما را در بقاء و اگر شکر بقاء را بگذارید افزون کنم شما را در وحدت و اگر شکر وحدت را بجاي آرید افزون کنم
مفسرّان گفتهاند: از - .« صبر شما را بر شکر و شکر بر صبر و صبر بر صبر و شکر بر شکر تا شما مصداق صبّارا شکورا گردید
عادت کرام آنستکه وعده را تصریح کنند و در وعید بتعریض و اشاره اکتفاء کنند و اکرم الاکرمین البته در وعید تصریحی
نکند چنانکه در آیه مبارکه هفتم به [لَئِن شَ کَرتُم لَأَزِیدَنَّکُم] تصریح بافزایش نعمت فرمودهاند ولی در وعید بنقمت و عذاب
تصریحی نفرموده و میفرماید [إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ] و در جاي دیگر هم فرموده است: [نَبِّئ عِبادِي أَنِّی أَنَا الغَفُورُ الرَّحِیمُ] و [أَنَّ
491 و نیز گفتهاند معهود در - 445 -قرآن- 448 - 353 -قرآن- 391 - 233 -قرآن- 326 - عَذابِی هُوَ العَذابُ الأَلِیمُ]. -قرآن- 198
قرآن اینستکه خداوند چون نیکی ببندگان را یاد میکند نسبت آنرا بذات مقدّس خود میدهد و چون ذکر عذاب میکند از
نسبت آن بخود عدول میفرماید چنانکه در آن آیه در اوّل [لازیدنّکم] فرموده و در ثانی [لاعذّبنّکم] نفرموده است. و از أبو
هریره منقول است که: [هر کس را شش چیز روزي شود از [ صفحه 71 ] شش چیز محروم نماند. [ 1] اگر او را شکر روزي
2] اگر او را صبر روزي شود از ثواب ] 106- شود از افزایش محروم نشود زیرا فرمود [لَئِن شَ کَرتُم لَأَزِیدَنَّکُم]. -قرآن- 71
129 و جامی گوید: اگر ز سهم حوادث - محروم نشود زیرا فرمود: [إِنَّما یُوَفَّی ال ّ ص ابِرُونَ أَجرَهُم بِغَیرِ حِسابٍ]. -قرآن- 70
مصیبتی رسدت || در اینکه نشیمن حرمان که موطن خطر است مکن بدست جزع خرقه صبوري چاك || که فوت اجر
مصیبت مصیبت دگر است [ 3] هر کس را توبه روزي شود از قبول محروم نگردد زیرا فرمود: [هُوَ الَّذِي یَقبَلُ التَّوبَۀَ عَن عِبادِهِ].
4] هر کس را استغفار روزي شود از مغفرت محروم نگردد زیرا فرمود: [استَغفِرُوا رَبَّکُم إِنَّهُ کانَ غَفّاراً]. - ] 121- -قرآن- 71
6] اگر ] 100- 5] اگر او را دعا روزي شود از اجابت محروم نماند زیرا فرمود: [ادعُونِی أَستَجِب لَکُم]. -قرآن- 72 ] 48- قرآن- 1
49 و ملّا در - او را انفاق روزي شود از خلف و عوض محروم نشود زیرا فرمود: [وَ ما أَنفَقتُم مِن شَیءٍ فَهُوَ یُخلِفُهُ]. -قرآن- 1
مثنوي گوید: گفت پیغمبر که دائم بهرمند || دو فرشته خوش منادي میکنند کاي خدایا منفقانرا سیر دار || هر درمشان را
عوض ده صد هزار اي خدایا مشرکانرا در جهان || تو مده الّا زیان اندر زیان قال علیه السّلام: ینادیان: اللهمّ اعط کلّ منفق
خلفا و اعط کل ممسک تلفا. 10 - پیمبرانشان بآنها گفتند! آیا در خدا شکّی است! [آیا در وحدانیت [ صفحه 72 ] او شک
است یا در وجود او شک است! و حال آنکه تمام دلائل و شواهد بر وجود او سبحانه و بر یکتائی او بالوهیّت و عبادت دلالت
دارد] [و چگونه میتوان شک داشت!] در خدائی که خالق و آفریننده و بوجود آورنده آسمانها و زمین است [زیرا اوست که
آنها را بر اینکه نظام بدیع و استوار آفریده است و آنچه از عوالم ما بین آنها لا تعد و لا تحصی بوجود آورده است که جز
خود او بشماره و احصاء آنها قادر نیست و لذا میسزد که در وحدانیّت و وجود او کسیرا شکّی نباشد] اوست آنخدائی که شما
را دعوت بایمان کامل میکند [تا بشما سود برساند نه اینکه بشما زیانی برساند] دعوت میکند تا پارهاي از گناهان شما را
بیامرزد [و در عقوبت شما تعجیل نمیکند] و بوقت معیّن و میعاد معلومی [که آخر عمرهاي شماست] آنرا بتاخیر میاندازد-
[آنمردم در جواب پیمبران] گفتند شما هم بشري مانند ما هستید [و مزیّتی بر ما ندارید و اگر خدا میخواست پیمبري براي ما
بفرستد از جنس بالاتر میفرستاد] شما میخواهید ما را از آنچه پدرانمان میپرستیدند باز دارید [اگر راست میگوئید] دلیل و
حجّت قویّه آشکاري [دالّ بر مزیّت خودتان و مطابق دلخواه ما] براي ما بیاورید. 11 - پیمبران آنها بآنان گفتند ما هم [در هیئت
و صورت] جز بشري مانند شما نیستیم [و فرشتگان نمیباشیم میخوریم و میآشامیم و در کوچهها و بازارها راه میرویم و در
باره تحصیل روزي و معاش کوشا هستیم و زن میگیریم و فرزند میآوریم] لکن [اینکه مانع نیست که] خداوند هرکس از
بندگانش را که بخواهد و مشیّتش تعلّق بگیرد بر او منّت بگذارد [و او را بنبوّت و رسالت برگزیند و او را با معجزهاي به
پیامبري بفرستد و بر ما هم منّت گذارده و ما را برگزیده و بنبوّت مبعوث فرموده است و اختصاص ما بنبوّت بفضل و منّت
و ما را آن قدرت و خودسري و استطاعت نیست که حجّت و دلیلی [بر صحّت دعوي « اللّهُ أَعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالَتَهُ » اوست و
638 [ صفحه 73 ] دلخواه شماست] براي شما بیاوریم مگر بأمر و اجازه و مشیّت - خود از پیش خود یا بنابر آنچه -قرآن- 592
خدا [و آنچه اراده او تعلّق بگیرد زیرا ما بندگانی تحت فرمان او هستیم]. ناتوانی و عجز لازم ماست || قدرت و اختیار از آن
خداست کارها را بحکم راست کند || او تواناست هر چه خواست کند بایستی تصدیقکنندگان و ایمانآورندگان [بخدا و
انبیاء خدا] بر خدا توکّل و اعتماد کنند [و لذا ما پیمبران خدا هم در شکیبائی بر معاندتها و کار شکنیهاي شما بر او توکّل
میکنیم و وزنی براي آنچه شما میکنید قائل نیستیم]. 12 - چه چیز ما را مانع است و چه عذري براي ماست در اینکه بر خدا
توکّل نکنیم [و باو وثوق و اعتماد نداشته باشیم و امر خود را باو وانگذاریم] و حال آنکه حقّا او راه توکّل و ایمان را بما نشان
داده [و بما آموخته است که زمام تمام امور کلّا بید اوست و او ما را بمعرفت خویش دلالت نموده و براي روکردن در عبادت
باو بما توفیق داده و هدایت فرموده است و براي آن ثواب جزیل را تضمین کرده است] در اینصورت بحق سوگند که ما بر
آنچه شما بما آزار دهید البتّه صبر میکنیم [زیرا خداي تعالی کفایت امر شما را خواهد کرد و ما را بر شما پیروزي خواهد داد]
و بدینجهت است که بایستی توکّل کنندگان، بر خداي یکتا توکّل و اعتماد کنند [زیرا ایمان مسبّب اینکه توکّل میباشد]. :-
هر گاه » : واقدي باسناد خود از أبی مریم از أبی الدّرداء حدیث کرده است که گفت رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله فرموده
کیکها ترا آزار دهند [و مانع خواب و راحت تو شوند] قدحی از آب بگیر و هفتبار آیه [وَ ما لَنا أَلّا نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ تا آخر
آیه] را بر آن بخوان و بگو [فان کنتم آمنتم باللّه فکفّوا شرّکم و أذاکم عنّا] و آبرا بر اطراف بستر و رختخواب خود بپاش آن
276 [ صفحه 74 ] البیان و غیره] - شب را از شرّ آن جانور در امان خواهی بود و راحت خواهی خوابید [از مجمع -قرآن- 231
[شاید اینکه دعا منحصر برفع کیک فقط نباشد و ببرکت القاء و دستور رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نسبت بضرر هر
جانوري مفید باشد، و اللّه أعلم. خسروي].
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 13 تا 18
اشاره
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِم لَنُخرِجَنَّکُم مِن أَرضِ نا أَو لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا فَأَوحی إِلَیهِم رَبُّهُم لَنُهلِکَنَّ الظّالِمِینَ [ 13 ] وَ لَنُسکِنَنَّکُمُ
الَأرضَ مِن بَعدِهِم ذلِکَ لِمَن خافَ مَقامِی وَ خافَ وَعِیدِ [ 14 ] وَ استَفتَحُوا وَ خابَ کُلُّ جَبّارٍ عَنِیدٍ [ 15 ] مِن وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ یُسقی
مَّکانٍ وَ ما هُوَ بِمَیِّتٍ وَ مِن وَرائِهِ عَذابٌ غَلِیظٌ [ 17 ] -قرآن-
ِ
مِن ماءٍ صَدِیدٍ [ 16 ] یَتَجَرَّعُهُ وَ لا یَکادُ یُسِیغُهُ وَ یَأتِیهِ المَوتُ مِن کُل
515-1 مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِم أَعمالُهُم کَرَمادٍ اشتَدَّت بِهِ الرِّیحُ فِی یَومٍ عاصِفٍ لا یَقدِرُونَ مِمّا کَسَ بُوا عَلی شَیءٍ ذلِکَ هُوَ
« لَتَعُودُنَّ » لتصیرنّ و عاد بسیار باشد که بمعنی صار استعمال شود یعنی گردید و « لَتَعُودُنَّ » - 187- الضَّلالُ البَعِیدُ [ 18 ] -قرآن- 1
یعنی بترسد قیام و ایستگاه و موقفی را « خافَ مَقامِی » فی دیننا در شریعت و دین ما « فِی مِلَّتِنا » یعنی البتّه بشوي و جزو ما گردي
اي وعیدي یعنی از وعید و از عذاب من بترسد - « خافَ وَعِیدِ » که بندگان در روز رستاخیز میایستند تا حساب خود را بدهند
یعنی از خداوند « وَ استَفتَحُوا » [ 340 [ صفحه 75 - 212 -قرآن- 325 - 161 -قرآن- 196 - 107 -قرآن- 145 - 19 -قرآن- 92 - قرآن- 4
اي هلک و خسر یعنی هلاك شد « خابَ » طلب فتح و پیروزي کردند یا خواهان حکومت و قضاء بین آنها و دشمنانشان شدند
« عَنِیدٍ » شخص جاهطلب متکبّر که غیر خود را مجبور باطاعت و پیروي رأي خود کند هر چند بباطل باشد « جَبّارٍ » زیان کرد
چرکی که از پوستهاي اهل آتش « صَدِیدٍ » اي ما بین یدیه یعنی بعد از رفتن خود در پیش دارد « مِن وَرائِهِ » معاند و دشمن
باد شدید و تند باد- « عاصِفٍ » یعنی آنرا ببلعد « یُسِیغُهُ » یعنی او را مکلّف میکنند آنرا جرعه جرعه بنوشد « یَتَجَرَّعُهُ » جریان دارد
- 181 -قرآن- 286 - 130 -قرآن- 172 - 17 -قرآن- 123 - العصف اشتداد الریح- عصفت تعصف عصفا- اي- اشتدّت. -قرآن- 1
561- 533 -قرآن- 552 - 465 -قرآن- 521 - 401 -قرآن- 449 - 326 -قرآن- 392 - -295 قرآن- 310
تفسیر معانی:
اشاره
-13 و کافران بپیمبرانشان [وقتی آنها را دعوت بتوحید و ترك پرستش بتها کردند] گفتند و سوگند یاد کردند که البتّه [یکی
از دو امر را باید بپذیرید] یا شما را از زمین خودمان یعنی شهر و دیار خودمان بیرون میکنیم یا بایستی بملّت ما یعنی بکیش و
آئین ما برگردید [و اینکه خطاب هر چند برسولان بود غرض تابعین آنها بوده است زیرا پیمبران هرگز بکیش آنها نبودند که
اینک برگردند چنانکه در جاي دیگر فرماید از قول قوم مدین: لَنُخرِجَنَّکَ یا شُعَیبُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِن قَریَتِنا أَو لَتَعُودُنَّ
فِی مِلَّتِنا.] [و در اثر اینکه گفتار کافران] پروردگارشان بپیمبران وحی فرستاد [که غمین مباشید و شاد باشید که] بحق سوگند
- البته ما هم ستمکاران یعنی کافران و مشرکان را هلاك خواهیم نمود [و ظالمین فرمود زیرا إنّ الشّرك لظلم عظیم]. -قرآن- 1
-14 و البتّه ما پس از هلاك آنها در شهر و دیار آنها [بعقوبت آنکه گفتند شما را از دیار خود بیرون میکنیم] دیگران را 107
سکنی و منزل خواهیم داد و اینکه [اهلاك ستمکاران و برطرف ساختن مشرکان و کافران و سکنی دادن مؤمنان بجاي ظالمان
یعنی اینکه رستگاري آنها] براي کسی است که از مقام من [یعنی موقف و ایستگاهی که من براي حساب و جزاي بندگانم در
روز رستاخیز قرار دادهام و بأمر من در آن مقام قرار میگیرد] ترسان باشد و از وعید عذاب و عقاب [ صفحه 76 ] من بیمناك
شود [از سخط من پرهیز کند و مرا فرمانبر باشد و از غضب من احتراز نماید و نافرمانی ننماید]. 15 - و هر یک از دو طرف
[یعنی هم ملّتها طلب فتح و پیروزي بر پیمبران را کردند چنانکه کفّار مکّه گفتند [اللّهم إن کان هذا هو الحقّ من عندك فامطر
علینا حجارة من السّماء أو ائتنا بعذاب ألیم] و هم پیمبران از خداوند فتح و پیروزي بر کافران را درخواست نمودند یا از خدا
خواستند که بین آنها و دشمنانشان حکومت و قضاوت فرماید و خداوند هم بآنها فتح و پیروزي داد و آنها را نصرت کرد] و
هر سرکش متکبّر جبّاري [که غیر خود را مجبور باطاعت رأي باطل خود کند] و در عناد و دشمنی با حقّ مصرّ و لجوج باشد
دچار خیبه و نومیدي خواهد بود. 16 - و در دنبال آن سرکش معاند [یعنی در پیش روي او و آینده او] دوزخ است [و در حشر
با آن رو برو خواهد شد و در آن جایگزین خواهد گردید] و آبیکه باو میخورانند آب چرك و خونی است که از بدنهاي
دوزخیان [و از فروج زنان زانیه] جاري است. 17 - و آن آب [یعنی آن چرك و خون جاري از درون دوزخیان] را از روي
تکلّف و مشقّت جرعه جرعه مینوشد و بزودي و بسهولت آنرا بحلق فرو نمیبرد [بلکه بکراهت و اجبار و سختی آنرا میآشامد]
و اسباب مرگ از هر نقطهاي از بدنش باو رو میکند [و با تمام اینکه اسباب و شداید مرگ] او نمیمیرد که راحت شود و در
دنبال او و عقب سر او عذاب سخت و دردناکی است [که آن خلود در آتش است]. 18 - مثل [و حالت غریبه] آنکسانیکه
بپروردگار خود کافر شدند کردار و اعمالشان [که بگمان خودشان نیک بوده است در اینکه سودي بآنها نمیرساند] مانند
خاکستري است که در روز تندباد، باد بآن بوزد و آنرا هبا و هدر کند [و همچنانکه کسی قادر نیست اینکه خاکستر متفرّق در
بلاد را جمع [ صفحه 77 ] آوري کند و از آن بهرهاي ببرد همچنین اینکه کافران] قادر نیستند بر اینکه از چیزي از آنچه [از
اعمال خیر بجاي آوردهاند] انتفاعی ببرند و اینکه عمل آنها همان گمراهی دور از انتفاع و خطاي دور از صواب است [در اینجا
خداوند کردار کفّار را از صدقه و صله رحم و نیکوکاري و بخشش و کرم و بنده آزاد کردن و اسیر رها کردن و دستگیري از
درماندگان و مهماننوازي و اینکه قبیل اعمال که از مکارم اخلاق است بیثمر و هباء منثورا قلمداد فرموده است [وَ قَدِمنا إِلی
ما عَمِلُوا مِن عَمَلٍ فَجَعَلناهُ هَباءً مَنثُوراً] زیرا بناي آن بر غیر اساس معرفت خدا و ایمان باوست و چون خالصا لوجه اللّه نبوده
است مانند توده خاکستري است که باد سخت بر آن بوزد و در اطراف پراکنده سازد و هیچکس بر جمع آوري آن قادر نبوده
570 در معناي آیه مبارکه [وَ لَنُسکِنَنَّکُمُ الَأرضَ - و از آن نفع نگیرد [گر نباشد نیّت خالص چه حاصل از عمل]. -قرآن- 497
مِن بَعدِهِم] فرمودهاند [من آذي جاره ورّثه اللّه داره] هر کس همسایه خود را آزار دهد خداوند خانه او را میراث او قرار دهد.
72- -قرآن- 26
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 19 تا 23
اشاره
إِّن یَشَأ یُذهِبکُم وَ یَأتِ بِخَلقٍ جَدِیدٍ [ 19 ] وَ ما ذلِکَ عَلَی اللّهِ بِعَزِیزٍ [ 20 ] وَ بَرَزُوا
ِ
أَ لَم تَرَ أَنَّ اللّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الَأرضَ بِالحَق
لِلّهِ جَمِیعاً فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ استَکبَرُوا إِنّا کُنّا لَکُم تَبَعاً فَهَل أَنتُم مُغنُونَ عَنّا مِن عَذابِ اللّهِ مِن شَیءٍ قالُوا لَو هَدانَا اللّهُ لَهَدَیناکُم
وَّ وَعَدتُکُم
ِ
سَواءٌ عَلَینا أَ جَزِعنا أَم صَبَرنا ما لَنا مِن مَحِیصٍ [ 21 ] وَ قالَ الشَّیطانُ لَمّا قُضِ یَ الَأمرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُم وَعدَ الحَق
فَأَخلَفتُکُم وَ ما کانَ لِی عَلَیکُم مِن سُلطانٍ إِلاّ أَن دَعَوتُکُم فَاستَجَبتُم لِی فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنفُسَ کُم ما أَنَا بِمُصرِخِکُم وَ ما أَنتُم
بِمُصرِخِیَّ إِنِّی کَفَرتُ بِما أَشرَکتُمُونِ مِن قَبلُ إِنَّ الظّالِمِینَ لَهُم عَذابٌ أَلِیمٌ [ 22 ] وَ أُدخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّاتٍ
اي ظهروا- « وَ بَرَزُوا » [ 993 [ صفحه 78 - تَجرِي مِن تَحتِهَا الَأنهارُ خالِدِینَ فِیها بِإِذنِ رَبِّهِم تَحِیَّتُهُم فِیها سَلامٌ [ 23 ] -قرآن- 1
استکبار و تبختر و تکبّر « استَکبَرُوا » البروز- الظهور و البر از مکان وسیع امرأة برزة- زنی که خود را براي مردان ظاهر میسازد
یعنی « مُغنُونَ عَنّا » رؤساء و اقویا « لِلَّذِینَ استَکبَرُوا » یعنی عوام و پیروان « الضُّعَفاءُ » بیک معنی میباشند یعنی خود را بزرگ شمردن
یعنی پناهگاه یا قرارگاه حاص یحیص حیصا و حیوصا- حاص « مَحِیصٍ » جمع تابع مانند خدام جمع خادم « تبعا » مدافعان از ما
وّعدهاي که حقّا باید
ِ
« وَعدَ الحَق » یعنی وقتی که حکم داده شد و فراغت از آن حاصل گشت « لَمّا قُضِ یَ الَأمرُ » منه اي هرب
ما » یعنی بحجت و دلیلی بر شما تسلّط یابم « سُلطانٍ » یعنی وفاي بوعدهاي که بشما دادهام نکردهام « فَأَخلَفتُکُم » انجاز و وفا شود
إِنِّی کَفَرتُ بِما أَشرَکتُمُونِ مِن » دادرس و مغیث من باشید « بِمُصرِخِیَّ » یعنی بداد شما برسم و مغیث شما باشم « أَنَا بِمُصرِخِکُم
280 -قرآن- - 231 -قرآن- 255 - 143 -قرآن- 218 - 14 -قرآن- 130 - یعنی من کافرم بآنچه شما بآن شریک قرار -قرآن- 1 « قَبلُ
762 -قرآن- - 692 -قرآن- 738 - 629 -قرآن- 682 - 572 -قرآن- 613 - 493 -قرآن- 556 - 389 -قرآن- 470 - -312-295 قرآن- 379
899 [ صفحه 79 ] میدادید مرا، یعنی بخداي تعالی پیش از شرك آوردن شما، یعنی در دنیا مرا شریک - -822-807 قرآن- 849
157- اي بأمر ربّهم. -قرآن- 137 « بِإِذنِ رَبِّهِم » خدا قرار میدادید و منهم مثل شما هالکم
تفسیر معانی:
اشاره
-19 [خطاب برسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و مراد بآن امّت است]. آیا ندانستهاي که خدا آسمانها و زمین را بحکمت و
صورتی که حقّ خلقت آن و مقتضی حکمت و غرض صحیح و امر حقّ بود بیافرید! [چنین خدائی] اگر بخواهد شما را معدوم
و نابود میکند و از بین میبرد و بجاي شما خلق نو و آفرینشی تازه میآورد [زیرا آنکس که قادر و تواناي بر بناي چیزي باشد
بر خراب آن قادرتر است]. 20 - و اینکه [نابود ساختن شما و آوردن خلق تازهاي بجاي شما] براي او ممتنع و مشکل و گران و
متعذر نیست [یعنی او بذاته تواناست و اختصاص بمقدوري دون مقدوري ندارد و هر کس شأنش چنین باشد میسزد که باو
ایمان آورند و بامید ثواب او و بیم عقاب او، او را پرستش کرده و در روز کیفر و پاداش جزا گرفت] کار اگر مشگل اگر
آسان است || همه در قدرت او یکسان است با غیر او اضافت شاهی بود چنانک || بر یک دو چوب پاره ز شطرنج نام شاه
-21 [و در روز رستاخیز تمام مردگان بأمر و حکم خداي واحد أحد از قبور برخاسته در عرصه محشر] تماما در برابر خداي
تعالی ظاهر میشوند [کافران بزهکار گناه میکردند و میپنداشتند که خدا آنها را نمیبیند و اینک مینگرند که در پیشگاه
الوهیت حاضر و ظاهر شدهاند و همه را او میبیند و بحال خضوع و فروتنی در موقف حساب ایستادهاند و در اینکه هنگام]
ضعفاء [یعنی مردمان سست رأي که در دنیا عقل و فکري نداشتند مانند پیروان اقویا و مردمان عوام] باشخاص متکبّر خودخواه
[یعنی زعماء و رؤساء دنیوي] گویند [شما در دنیا بزرگ منشی میکردید- خواه از اکابر و رؤساء و پیشوایان دنیائی و خواه از
پیشوایان و علماء سوء دینی- ما در دنیا از شما تقلید میکردیم] و از پیروان شما [ صفحه 80 ] بودیم [پیمبران را تکذیب کردیم
و بمتابعت رأي شما و مشایعت فکر شما بخدا کافر گشتیم] و اینک آیا میتوانید [اگر شما کاملا بدفع عذاب قادر نیستید] اقلا
چیزي از عذاب خدائیرا از ما دفع و رفع کنید! [مستکبرین یعنی متبوعان و رؤساء در پاسخ ضعفاء و پیروان] گویند اگر خداوند
ما را [براه خلاص و نجات از عقاب و وصول بنعیم و ثواب] هدایت میکرد ما هم شما را رهنمائی میکردیم [ولی] اینک بیتابی
کنیم یا شکیبائی و صبر پیش گیریم براي ما یکسان است و براي ما گریزگاه و محل فراري نیست [راه چاره ما مقطوع است و
وَ إِذ یَتَحاجُّونَ فِی النّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ » .[ نومید از نجات میباشیم و از عذاب خدائی گزیر و گریزي نخواهیم داشت
- .« استَکبَرُوا إِنّا کُنّا لَکُم تَبَعاً فَهَل أَنتُم مُغنُونَ عَنّا نَصِ یباً مِنَ النّارِ! قالَ الَّذِینَ استَکبَرُوا إِنّا کُلٌّ فِیها إِنَّ اللّهَ قَد حَکَمَ بَینَ العِبادِ
256 خداي تعالی در اینکه آیه مبارکه مردم را بر آن داشته است که در امر خداشناسی و یافتن راه حق خودشان در - قرآن- 1
مقام تفکّر و نظر برآیند و از تقلید و پیروي نادانان و ناکسان هر چند قوي باشند بر حذر باشند- و أمیر المؤمنین علی علیه
یا حار الحقّ لا یعرف بالرّجال اعرف الحقّ تعرف أهله- یعنی » : السّلام نیز بهمین معنی اشارت نموده و بحارث همدانی فرمود
در قسمت .« اي حارث حقّ و حقیقت را بوسیله مردان و اشخاص نباید شناخت اوّل حق را بشناس اهلش را خواهی شناخت
أخیر آیه 21 که افعال را بصیغه ماضی فرموده است و مراد بآن مستقبل است براي تحقق وقوع و حتمی بودن وقوع آن است.
-22 [و امّا مناظره دیگر بین شیطان و پیروانش]- و چون امر و فرمان حق بپایان رسید [یعنی بین خلایق حکومت انجام شود و
بهشتیان ببهشت و دوزخیان بدوزخ روند] شیطان [بملامت کنندگان خود در دوزخ] گوید: حقّا که خداوند بشما وعده داده و
وعده او حقّ و درست بود [بزبان پیمبران خود [ صفحه 81 ] شما را وعده صدق داد و ببعث و جزاء و نشر و حساب پیام فرستاد
و تمام حق و درست بود] منهم بشما وعده دادم [و گفتم نه بهشتی است و نه دوزخی در کار است نه آتشی است و نه حسابی
و نه عذاب و عقابی بشمار است و اگر هم چیزي از اینکه قبیل باشد خدایان شفاعت خواهند کرد] ولی وعدههایم بخلاف بود
و خلف قول کردم [و بوعده خود وفا نکردم و دروغ گفتم] [و مرا و گفتار پوچ مرا پیروي کردید، وعده باطل مرا شنیدید و
قبول کردید و وعده حق خداي را نپذیرفتید یَعِدُهُم وَ یُمَنِّیهِم وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطانُ إِلّا غُرُوراً] و مرا در دنیا زور و تسلّط و حجّت
و دلیل [ یا اکراه و اجباري] بر شما نبود [که بقهر و غلبه شما را بر نافرمانی خدا وادارم] جز اینکه [در راه وسوسه و زینت دادن
کفر و گناه] شما را دعوت کردم و اغواء نمودم [شما هم مرا تصدیق کردید و بسوء اختیار خودتان] دعوت مرا اجابت نمودید
و گفتار مرا بسرعت پذیرفتید بنابراین [اینک از آنچه بر شما وارد شده است] مرا نکوهش و ملامت مکنید و نفوس خودهاتان
را ملامت کنید [شما هستید که جانب خیر را رها کرده و بجانب شرّ رو کردید و علی رغم دعوت حق و تحذیر سخت او
وسوسه و حرف پوچ مرا پذیرفتید و بدون دلیل و برهان از فرمان حق عدول کردید و پیروي مرا نمودید و آنچه دروغ گفتم
راست پنداشتید و گفتار راست خدا را دروغ انگاشتید چون گفتار من ملایم با هواي نفسانی شما بود و گفتار خدا مخالف با
آن مینمود پس شما بملامت سزاوارتر از من هستید] [اي پیروان من تمام ما امروز در غم و الم و عذاب برابریم] من [در
عذابی که شما دچار آن هستید] فریادرس شما نیستم و شما هم [در آنچه من گرفتارم] فریادرس من نخواهید بود- حقّا که شما
قبلا در دنیا مرا شریک خدا در فرمانبرداري میکردید و اینک من بآن عمل دنیاي شما منکر و کافر و بیزارم [و بین من و شما
علاقه و دلبستگی نیست] بدانید که براي ستمکاران عذاب دردناکی است [و اینکه کلام اخیر یا تتمّه گفتار شیطان است و یا
575 [ صفحه 82 ] میبینم که شیطان پشت پیروان - وعیدي از جانب خداي تعالی براي ستمکاران و کافران است]. -قرآن- 503
خود را شکسته و بامور زیرین امید آنها را قطع کرده است. [ 1] به اینکه که مواعید او باطل و وعدههاي خدا حقّ و آنها حق را
رها کرده و باطل را پیروي کردهاند. [ 2] گفتار او را بدون حجّت و برهان پیروي کردهاند. [ 3] نکوهش براي پیروان اوست نه
باو. [ 4] قطع آرزوي آنها که مطلقا در آنروز فریادرس و یاوري براي آنها نیست. [ 5] شیطان بشرك آنها در دنیا کفر آورده و
از عملشان بیزاري میجوید. 23 - [و امّا] کسانیرا که ایمان آورده و کارهاي شایسته کردهاند بامر و اجازه پروردگارشان داخل
در بهشتهائی میکنند [یعنی ملائکه وارد میکنند] که از زیر درختان و قصور آنها نهرها و جویها جاري است و بطور دائم و
جاوید در آن باغها و جنّات خواهند ماند و بین آنها با یکدیگر و بین آنها با فرشتگان سلام تحیّت تبدیل میگردد و بهمدیگر
درود میفرستند و سلامت باد از آفات میگویند.
[ [سوره إبراهیم [ 14 ]: آیات 24 تا 27
اشاره
أَ لَم تَرَ کَیفَ ضَ رَبَ اللّهُ مَثَلًا کَلِمَۀً طَیِّبَۀً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَۀٍ أَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماءِ [ 24 ] تُؤتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذنِ رَبِّها وَ
[ یَضرِبُ اللّهُ الَأمثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم یَتَذَکَّرُونَ [ 25 ] وَ مَثَلُ کَلِمَۀٍ خَبِیثَۀٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَۀٍ اجتُثَّت مِن فَوقِ الَأرضِ ما لَها مِن قَرارٍ [ 26
] 529- یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالقَولِ الثّابِتِ فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ فِی الآخِرَةِ وَ یُضِلُّ اللّهُ الظّالِمِینَ وَ یَفعَلُ اللّهُ ما یَشاءُ [ 27 ] -قرآن- 1
اي تعطی یعنی میدهد و « تُؤتِی » یعنی شاخههاي بالاي آن « فَرعُها » یعنی در کمون زمین شاخه دوانیده « ثابِتٌ » [ صفحه 83
« اجتُثَّت » هر وقت پروردگارش آنرا اراده کند و اجازه دهد « کُلَّ حِینٍ بِإِذنِ رَبِّها » اي ثمرها یعنی میوه خود را « أُکُلَها » میبخشد
یعنی « بِالقَولِ الثّابِتِ » استقرار و پایداري « قَرارٍ » الاجتثاث: اخذ جثه بتمامه و مراد ریشهکن شدن آنست یعنی ریشهکنی میشود
142 -قرآن- - 98 -قرآن- 132 - 59 -قرآن- 89 - 10 -قرآن- 50 - قولیکه در قلب متمکن و جایگیر باشد و متزلزل نباشد. -قرآن- 1
400- 357 -قرآن- 377 - 270 -قرآن- 349 - -208-176 قرآن- 259
تفسیر المعانی:
اشاره
-24 آیا ندیدي و ندانستهاي [اي بنده بینا و دانا یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و یا اي کسیکه طرف و مخاطب قرآن میباشی]
که خداوند [براي فهمانیدن بخلق] چگونه مثل زده است و تشبیه کرده است! کلمه طیّبه را [یعنی سخن پاك و پاکیزه که کلمه
پاك توحید یعنی لا إله إلّا اللّه یا کلمه اسلام که شهادتین أن لا إله إلّا اللّه و أنّ محمّدا رسول اللّه باشد] مانند درخت پاك و
بانموّیست که ریشههاي آن در دل زمین برقرار و استوار است و تنه و شاخههاي آن بر بالاي زمین بر افراشته و بسوي آسمان
بالا رفته است [کلمه طیّبه که دلیل ایمان ثابت در قلب مؤمن است همان کلمهایست که بوسیله آن عمل او بآسمان بالا میرود
[إلیه یصعد الکلم الطیّب و العمل الصالح یرفعه] و اینکه عجب نباشد زیرا مؤمن هر سخن حقّی بگوید و شهادت بکلمه توحید
بدهد بسوي آسمان صعود میکند و بهره خود را از ثواب جزیل دریافت میکند و اینکه خداوند اینکه کلمه طیّبه را تشبیه
بشجره طیّبه فرموده است براي ثمره آن است که ریشه آن راسخ در زمین و شاخههاي آن کشیده بسوي آسمان است و بنا بنقل
[ و روایت انس بن مالک از رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله شجره طیّبه درخت نخل است که ثمره آن خرماست]. [ صفحه 84
-25 [شجره طیّبه] در هر وقت و موسم [که براي حصول میوه آن معین گشته است] بامر پروردگارش ثمر میبخشد و میوه
میدهد [بلی چون هدایت إلهی بقلب بندهاي حلول کند و سویداي دل او پر از نور اسلام گردد خیر و روشنی از آن لبریز گشته
و فیضان آن بر بسیاري از قلوب مردمان فیض بخشی میکند چنانکه شجره طیّبه مثمره نیز بسیاري از مردم را بمیوههاي خود
بهرهمند و متمتّع میسازد] خداوند براي مردم مثل میزند [زیرا در آن بهتر بفهم نزدیک میگردد و از دائره معقول بدائره
محسوس وارد و از دائره معنی خفی بمعنی جلی که شکّی در آن نرود میرسد و تمام براي اینکه] شاید آنان متذکّر شوند و پند
گیرند [و تدبّر کنند و غرض از مثل و تشبیه را ملتفت شوند]. 26 - و مثل کلمه پلید و زشت [یعنی کلمه کفر و شرك و هر
سخنی قبیح که بخلاف امر حق گفته شود] مانند درخت و بوته ناپاك و پلید است [یعنی بسان بوته حنظل و هندوانه أبو جهل
است] که جثّه و تنه آن از روي زمین کنده میشود و براي آن استقرار و ثباتی نیست [و بباد مختصري از بین میرود]. - و چنین
است شرك و باطل که ریشه ثابتی براي آن نیست و حجّتی و دلیلی ندارد که بآن بتوان تکیه و استناد نمود بلکه آن در مورد
زوال است و میوه آنهم تلخ و مکروه و بعکس حق چقدر نیرومند و برقرار و سودمندترین چیز براي خلق و داراي ارکان معین
و پایههاي ثابت و در هر حال مانند درخت نخل مثمر و مفید میباشد- و همچنین صاحبان نفوس عالیه و ایمان عمیق که
اصحاب کلمه طیّبهاي هستند که در هر موقع میوه و ثمره اخلاقی و علمی آنها مورد انتفاع مردم و اصل آن مستقر در نفوس
خلایق است و فروع آنها بعوالم علویه کشیده شده و چقدر شباهت بنخل دارند که ریشهاش مستقر و شاخهاش بلند و میوهاش
دائم است- و امّا ارباب شهوات و نفوس ضعیفه صاحبان کلمه خبیثه پلیدي هستند مانند حنظل که طعم آن تلخ و زننده و
یعنی نه بیخ دارد بر زمین و نه شاخ » : خوردنش زهر [ صفحه 85 ] و کشنده است. - کاشفی در باب کلمه خبیثه گفته است
دارد در هوا. نه بیخی که آن باشد او را مدار || نه شاخی که گردد بدان پایدار گیاهست افتاده بر روي خاك || پریشان و
بیحاصل و خورناك حق سبحانه و تعالی تشبیه کرد درخت ایمانرا که اصل آن در دل مؤمن ثابت است و اعمال او بجانب
اعلی علیّین مرتفع و ثواب در هر زمان بدو و اصل بدرخت خرما که بیخ او مستقر است در منبت او و فرع متوجّه بجانب علوّ و
نفع او در هر وقت دهنده بخلق- و تمثیل نمود کلمه کفر و عبادت اصنام را که در دل کافر مقلّد بجهت عدم حجّت و برهان بر
آن ثباتی ندارد و عمل نیز که بمقصد قبول رسد از او صادر نمیشود بشجره حنظل که نه اصل او را قراري است و نه فرع او را
اعتباري. نهال سایهور شرع میوهاي دارد || چنان لطیف که بر هیچ شاخساري نیست درخت زندقه شاخیست خشگ و بیسایه
|| که پیش هیچکسش هیچ اعتباري نیست هدیّه: إبن عقده از أبی جعفر امام باقر علیهما السّلام روایت کرده است که فرموده:
[شجره طیّبه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله است و فرع آن علی علیه السّلام و عنصر شجره فاطمه سلام اللّه علیها و ثمره آن
فرزندان او و شاخه و برگهاي آن شیعیان ما هستند سپس فرمود: اگر مردي از شیعیان ما بمیرد برگی از شجره میافتد و نوزادي
که از شیعیان ما متولّد شود بجاي آن برگ برگی میروید]. و از إبن عبّاس مروي است که گفت: [جبرئیل برسولخدا صلّی اللّه
علیه و آله عرض کرد: توئی شجره و علی شاخه آن و فاطمه برگ آن و حسن و حسین علیهم السّلام میوههاي آن میباشند [از
27 - ثابت و برقرار و پابرجا میدارد خداوند مؤمنان را [در کرامت و ثواب خود] بقول ثابت [که از [ مجمع البیان]. [ صفحه 86
آنها پدیدار گشته و آن کلمه ایمان است] در زندگانی دنیا و در سراي دیگر. یا بتفسیر دیگر- ثابت میدارد خداوند مؤمنان را
بسبب کلمه توحید [یعنی کلمه طیّبه لا إله إلّا اللّه] و حرمت آن در زندگانی دنیا [تا لغزش پیدا نکنند و از طریق حق گمراه
نشوند] و ثابت میدارد آنها را در آخرت [تا لغزش نیافته و از طریق بهشت محروم و گمراه نگردند]. یا بتفسیر دیگر- ثابت
میدارد مؤمنان را باقتدار و تمکین در روي زمین بوسیله پیروزي و فتح در دنیا و در آخرت بمنزل دادن آنها و مستقرّ ساختن در
بهشت عدن [و بهر تفسیر مؤمنان حقیقی در دنیا و آخرت در پناه حقّند و بر عقیده خود ثابتند نه در دنیا حادثهاي آنها را از
ثبات عقیده باز میدارد و نه در آخرت آنها را از قبر و حشر و نشر اضطرابی دست میدهد- توجّهی بحال مؤمنان صدر اسلام
مانند اصحاب باوفاي رسولخدا از قبیل بلال و صهیب و غیره قول ثابت را ممثّل میدارد] و خداوند ستمکاران را یعنی مشرکان
و نافرمانان را بحال خودشان رها میکند [و از اینکه تثبیت بیبهره میگذارد] و هر چه را بخواهد و مشیّتش [مبنی بر حکمت]
تعلّقپذیر شود بجا میآورد [خواه مهلت دهد و خواه انتقام گیرد کسیرا حق اعتراض بر او نیست و قدرتی براي احدي در
ممانعت از کردار و رفتار او نمیباشد]. - ممکن است در جمله [یضلّ اللّه] براي بعضی سوء تعبیر حاصل شود و تصور کنند
نعوذ باللّه خداوند بنده خود را گمراه میکند ولی چون توجّه لازم شود میبینیم که خدا میفرماید [یُضِلُّ اللّهُ الظّالِمِینَ] یعنی
ستمکاران را گمراه میکند یعنی از رهنمائی بسعادت و بهشت محروم میفرماید بدینمعنی که چون ظالم شده است گمراه
شده است نه اینکه از گمراهی ظالم شده است بعبارت دیگر سوء استعداد و میل آنها بشهوات نفس آنها را منصرف از حق و
225 [ صفحه 87 ] است و خدا هم آنها را بحال خود رها کرده چه قابلیت هدایت در آنها - متوجه بباطل کرده -قرآن- 193
نبوده است و اضلال خدائی در تمام آیات همان واگذاري افراد بحال خود است- و بهمین نظر است که در دعاهاي مأثوره
آمده است که اللّهمّ لا تکلنی إلی نفسی طرفۀ عین- خداوندا چشم برهم زدنی مرا بخودم وامگذار و اگر خداي ناکرده چنین
کند همان گمراهی ماست نعوذ باللّه.